قرار است برای گفتگو رودرروی مردی بنشینم که خودش سابقه درخشانی در حوزه خبر و روزنامهنگاری دارد؛ اما موضوع این گپوگفت به جنبه دیگری از زندگانی او مربوط است. او بازیکن باسابقه تیم رؤیایی علموادب بوده که یادش بین محافل ورزشی مشهد همچنان خاطرهانگیز است و تجربه سالها مربیگری برای تیمهای مختلف فوتسال ازجمله فرشآرا را در کارنامه ورزشیاش دارد.
حمیدرضا معصومیان، از اهالی محله بالاخیابان، اکنون دبیرسرویس ورزشی روزنامه شهرآراست، اما همچنان خودش یک ورزشکار است. بهانه ما برای این گفتگو، بهعهدهگرفتن مربیگری تیمملی فوتسال افغانستان توسط او و بالارفتن این تیم تا سطح مسابقات جهانی است. این تیم اکنون جزو چهار تیم راهیافته به جامجهانی فوتسال است.
محله دریادل یک پسر فوتبالیست داشت که وقت بازیهای محلی و گلکوچکهای توی کوچه، همه دلشان میخواست همتیمی او باشند. بچهفوتبالیهای محلههای دیگر میگفتند که برویم «محله رضا» بازی کنیم و محله بهنام آن پسر شناخته میشد. او آنقدر حرفهای پا به توپ میشد که موقع یارکشی برای بودنش در تیمها دعوا بود.
بچهفوتبالیهای محلههای دیگر میگفتند که برویم «محله رضا» بازی کنیم و محله بهنام آن پسر شناخته میشد
بهگفته خودش از وقتی که چشم باز کرد و خودش را شناخت، عشق توپ بود و فوتبال و رؤیای توی سرش توپزدن در بزرگترین تیمها و بهترین باشگاهها بود. سرنوشت، اما چندان با رضا یار نبود و یک مانع بزرگ بر سر راه رؤیای او نشانده بود؛ پدر! آن مخالف جدی و سرسخت فوتبال که هربار با تهدید پسر را از وسط بازیها بیرون میکشید و با اخم به خانه میبرد و معتقد بود ورزش هیچ آخروعاقبتی ندارد.
خودش تعریف میکند:من پانزده سال بعد از دو برادرم به دنیا آمده بودم که یکیشان برای پدرم سفید و دیگری سیاه بود. یکی درس خوانده بود و مهندس شده بود و نورچشمی پدر بود و دیگری غرق فوتبال و ورزش شده بود و از نظر پدرم عاقبت خوشی نداشت! پدرم تا زمانی که زنده بود، نگذاشت بروم دنبال فوتبال.
این ورزشکار ورزشینویس متولد سال ۱۳۵۷ است. در همه سالهای نوجوانی در دهه ۶۰ و ۷۰ دور از چشم پدر فوتبال بازی کرد و رؤیای فوتبالیستشدن را تا جوانی با خودش به همراه داشت. در هجدهسالگی پدرش را از دست داد و این اتفاق ضربه روحی بزرگی برای او در اولین سال جوانیاش بود.
این اتفاق باعث شد که پسر احتمالا برای شادی روح پدر به درس رو بیاورد. او وارد دانشگاه شد و در رشته علومسیاسی به تحصیل پرداخت: بعد از تمامشدن درسم گفتم حالا که فوتبال را از دست دادم، دستکم بروم سمت فوتسال و اینطور بود که دوباره شروع کردم به ورزشکردن.
معصومیان بهسبب سابقهای که در ورزش داشت و علاقه و استعداد سرشارش در فوتبال، خیلی زود در فوتسال پیشرفت میکند و به تیمهای بزرگی دعوت میشود و سالها بازیکن تیم رؤیایی علموادب بوده است.
ورود به عرصه خبرنگاری و کار در نشریات و روزنامهها نیز در همین ایام اتفاق میافتد و از سال ۱۳۸۲ با نوشتن در سرویس سیاسی نشریاتی مثل قدس و شهرآرا رسما کارش را در این حوزه آغاز میکند؛ اما سرنوشت اینبار او را بهسمت علاقهاش سوق میدهد و میشود ورزشکار ورزشینویس: بعد از مدتی که از فعالیتم در سرویس سیاسی گذشت، به من پیشنهاد شد که برای صفحه ورزش مطلب بنویسم. در آن سال مقالهای نوشتم با موضوع لژیونرهای ایرانی که در لیگهای عربی بازی میکردند و مطلب با استقبال فراوانی روبهرو شد و اینطور شد که وارد سرویس ورزشی شدم.
معصومیان از سال ۱۳۸۵ بازیکن تیم علموادب بود؛ تیمی که در سالهای دهههشتاد ورد زبان فوتسالدوستان مشهدی بود. درباره آن تیم میگوید: علموادب برای همه یک تیم خاص بود. از تماشاچیها گرفته تا همه اعضای تیم دلبستگی خاصی به آن داشتیم. وقتی که در سال ۱۳۹۰ بهدلایلی غیرورزشی منحل شد، یک ضربه عاطفی بود برای کل تیم. خیلی از بازیکنان ازجمله خودم با تمامشدن این تیم تمام شدیم و فوتسال را کنار گذاشتیم.
با اینکه سیوسهساله بودم و هنوز زمان زیادی در فوتسال داشتم، تصمیمم بر این شد که دیگر همه توانم را بگذارم روی مربیگری که تازه یکسالی بود شروع کرده بودم. بعدها تیم علموادب با نام فرشآرا به لیگ برگشت و خودم تا پنج سال مربی این تیم در لیگبرتر بودم.
معصومیان همچنین مربی تیمهای مختلف در لیگ استان و تیمهای جوانان لیگ منطقهای کشور هم بوده و اکنون دو سال است که مربی گلرهای تیمملی افغانستان با سرمربیگری مجید مرتضایی است. مجید مرتضایی سالها سرمربی تیم فرشآرا و مربی و استاد معصومیان بوده است.
دعوت از معصومیان برای تیم افغانستان نیز بهواسطه شناخت بیستساله مرتضایی از اوست. درباره شکلگیری تیمملی افغانستان باید گفت که باتوجهبه اوضاع داخلی کشور افغانستان این تیم در اصل با هزینههای اسپانسر بهصورت شخصی و خصوصی تشکیل شد، اما قیمومت آن با فدراسیون فوتبال افغانستان است.
حمیدرضا میگوید: تیم مهاجران افغانستان با حضور جمعی از مهاجران از شهرهای مشهد، ورامین و اصفهان در ایران تشکیل شد. بچههای بااستعدادی هستند. زمانی که این تیم داشت برای مسابقات مقدماتی ۲۰۲۳ آماده میشد و فقط دو هفته برای تمرین و آمادهسازی زمان بود، مربی این تیم شدم.
اولین رقابت رسمی این تیم در فروردین ۱۴۰۱ در مسابقات قرقیزستان بود و متأسفانه تیم از گروه بالا نیامد، اما همچنان به کارش ادامه داد تا اینکه برای سال جدید با هدف صعود به جامملتها تمرینات آغاز شد و در این مسابقات تیم از گروهش بالا رفت و درنهایت جزو چهار تیم راهیافته به جامجهانی ازبکستان شد.
اعضای تیمملی افغانستان اغلب بچههایی هستند که در ایران به دنیا آمده و بزرگ شدهاند. کادر مربیان این تیم نیز همهشان ایرانی هستند. با این توصیف، میتوان گفت در مسابقات پیشرو عملا دو تیم ایرانی در جمع پنج تیم راهیافته به مسابقات هستند و قدرتمندی ایران و توانمندی مربیان ایرانی در ورزش فوتسال بیشتر به چشم فوتسال جهانی خواهد آمد.
حمید معصومیان در کنار همه فعالیتهای خبری و ورزشی جزو خادمان حرممطهررضوی است.
بهگفته خودش ماجرای خادمشدنش نیز بیربط به ورزش نبوده است و در زمانی که برای کشیکهای افتخاری حرم دنبال نیروی اهل ورزش بودند، خیلی اتفاقی و در کمال تعجب در مدتی کوتاه بهعنوان خادم پذیرفته میشود: مسئول کشیک خودش آدم فوتسالی و ورزشکاری بود و دنبال نیروی ورزشکار هم بود. من خودم آن موقع برای مسابقاتی در تبریز بودم و در نبود من همه کارها انجام شد و در کمتر از یکماه من خادم حرم شدم. معتقدم که امامرضا (ع) خادمیاش را خودش برای من درست کرد و بعد هم شدم عضو تیم آستانقدس و در مسابقات داخلی شرکت میکردیم.
از معصومیان میپرسم روزی که فوتسال را شروع کرد، خودش را در چه جایگاهی تصور میکرد و گمان میکرد تا کجا ادامه خواهد داد که میگوید: در روزهای اول نگاهم فقط جبران اشتباه و عقبماندگی از علاقه و استعدادم بود. بعدتر دیدم که فوتسال کمککار زندگیام است، چه از لحاظ جسمی و روحی و چه از نظر مالی، ولی حالا لذت و شوری که به زندگیام میدهد مهم است.
برایم جالب است که بدانم فرزندان معصومیان هم اهل ورزش بهویژه فوتبال هستند یا نه و اینکه حالا خودش در جایگاه پدر چه نگاهی به ورزش حرفهای دارد. معصومیان میگوید: من کلا بچهها را به ورزش توصیه میکنم. جدا از بحث سلامتی جسم، به آرامش روحی یک ورزشکار معتقدم.
* این گزارش پنجشنبه ۲۴ خردادماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۵۰ شهرآرامحله منطقه ثامن چاپ شده است.